English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (870 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dress U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
dresses U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dress U درست کردن لباس
dresses U درست کردن لباس
hang out U پهن کردن لباس [روی بند لباس]
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
to adapt [to] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
labourvt U بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
to touch off U با شتاب درست کردن زودرسم کردن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
To do up the room. U اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
repair U درست کردن جبران کردن تعمیر
repaired U درست کردن جبران کردن تعمیر
to dress [put on your clothes or particular clothes] U لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
right U درست کردن اصلاح کردن
integrates U کامل کردن درست کردن
righted U درست کردن اصلاح کردن
integrate U کامل کردن درست کردن
fixes U درست کردن پابرجا کردن
compose U درست کردن تصنیف کردن
mended U مرمت کردن درست کردن
righting U درست کردن اصلاح کردن
devised U درست کردن اختراع کردن
regulated U میزان کردن درست کردن
regulating U میزان کردن درست کردن
adapts U جور کردن درست کردن
adapting U جور کردن درست کردن
to make up U درست کردن تکمیل کردن
integrating U کامل کردن درست کردن
mends U مرمت کردن درست کردن
composes U درست کردن تصنیف کردن
regulate U میزان کردن درست کردن
devise U درست کردن اختراع کردن
fix U درست کردن پابرجا کردن
straightened U درست کردن مرتب کردن
emended U تصحیح کردن درست کردن
straightening U درست کردن مرتب کردن
devises U درست کردن اختراع کردن
regulates U میزان کردن درست کردن
straighten U درست کردن مرتب کردن
emend U تصحیح کردن درست کردن
devising U درست کردن اختراع کردن
emends U تصحیح کردن درست کردن
emending U تصحیح کردن درست کردن
mend U مرمت کردن درست کردن
straightens U درست کردن مرتب کردن
try on <idiom> U امتحان کردن لباس
unfrock U خلع لباس کردن
take off (clothes) <idiom> U پاک کردن(لباس)
dry clean U لباس را بابخار تمیز کردن
ablest U لباس پوشاندن قوی کردن
abler U لباس پوشاندن قوی کردن
able U لباس پوشاندن قوی کردن
flounces U چین دار کردن حاشیه لباس
flounced U چین دار کردن حاشیه لباس
flounce U چین دار کردن حاشیه لباس
flouncing U چین دار کردن حاشیه لباس
personate U در لباس عوضی رل نمایش را بازی کردن
shape U درست کردن
cleaned U درست کردن
clean U درست کردن
shapes U درست کردن
weaves U درست کردن
cleanest U درست کردن
gully U درست کردن
redd U درست کردن
adapt U درست کردن
makes U درست کردن
correct U درست کردن
correcting U درست کردن
corrects U درست کردن
gulleys U درست کردن
gullies U درست کردن
concoct U درست کردن
fettle U درست کردن
concocted U درست کردن
fabricating U درست کردن
make U درست کردن
fabricates U درست کردن
fabricated U درست کردن
make up U درست کردن
fabricate U درست کردن
cleans U درست کردن
concocts U درست کردن
concocting U درست کردن
weave U درست کردن
trimmest U درست کردن
manufactures U درست کردن
builds U درست کردن
buildings U درست کردن
build U درست کردن
to set to rights U درست کردن
to set in order U درست کردن
to set U درست کردن
to sct aright U درست کردن
to riven laths U یا درست کردن
trim U درست کردن
fix up U درست کردن
to put to rights U درست کردن
to cleanvp U درست کردن
manufacture U درست کردن
manufactured U درست کردن
set in order U درست کردن
to put in to shape U درست کردن
trims U درست کردن
to get up U درست کردن
fashion U درست کردن
fashioned U درست کردن
fashioning U درست کردن
fashions U درست کردن
indite U درست کردن
to fix up U درست کردن
to erect into U درست کردن از
set right U درست کردن
manipulate U با استادی درست کردن
scrambled U املت درست کردن
vint U درست کردن یا ریختن
manipulate U با دست درست کردن
manipulated U با دست درست کردن
manipulated U با استادی درست کردن
hedges U خاربست درست کردن
to make something U چیزی را درست کردن
orthoepy U فن درست تلفظ کردن
manipulates U با استادی درست کردن
die sink U خزینه درست کردن
manipulates U با دست درست کردن
dowel U میخچه درست کردن
hedged U خاربست درست کردن
hedge U خاربست درست کردن
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
strike off U بی زحمت درست کردن
to mill flour U ارد درست کردن
scrambling U املت درست کردن
pond U حوض درست کردن
ponds U حوض درست کردن
recondition U دوباره درست کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
reconditions U دوباره درست کردن
stage craft U فن درست کردن نمایش
to toss up U زود درست کردن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
frame U پاپوش درست کردن
re form U دوباره درست کردن
corn popping U درست کردن چس فیل
scramble U املت درست کردن
scrambles U املت درست کردن
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
to weave a plot U دوزوکلک درست کردن
blow down U بافوت درست کردن
railroad U پاپوش درست کردن
railroads U پاپوش درست کردن
exact U تحمیل کردن بر درست
exacts U تحمیل کردن بر درست
team U دسته درست کردن
teams U دسته درست کردن
exacted U تحمیل کردن بر درست
image erection U درست کردن تصویر
roughcast U اجمالا درست کردن
organises U تشکیلات دادن درست کردن
extemporize U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
orthopaedy U فن درست کردن انامهای ناقص
extemporized U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
agreeing U ترتیب دادن درست کردن
extemporizes U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
extemporizing U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
agree U ترتیب دادن درست کردن
rig U با خدعه وفریب درست کردن
rigged U با خدعه وفریب درست کردن
to put up ones hair U مویاگیس خودرازنانه درست کردن
vaults U گنبد یاطاق درست کردن
vault U گنبد یاطاق درست کردن
extemporising U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
rigs U با خدعه وفریب درست کردن
spells U املاء کردن درست نوشتن
to play up U درست و حسابی بازی کردن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
spelled U املاء کردن درست نوشتن
organizes U تشکیلات دادن درست کردن
he is blowing glass U شیشه را با فوت درست کردن
organizing U تشکیلات دادن درست کردن
agrees U ترتیب دادن درست کردن
top a gap U رخنهای راگرفتن درست کردن
geometrize U با قواعد هندسی درست کردن
extemporises U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
organising U تشکیلات دادن درست کردن
to check up U درست رسیدگی یاحساب کردن
organize U تشکیلات دادن درست کردن
spell U املاء کردن درست نوشتن
to put up U زنانه درست کردن جادادن
extemporised U بی اندیشه یا بی مطالعه درست کردن
accessorize U اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
to roll a huge snowball U گلوله بزرگی از برف درست کردن
to tick U کار کردن به نحوه ویژه یا درست
Recent search history Forum search
1Potential
1Vintage style
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1لباس معمولي وغيررسمي
1Arousing
1chand sabaei is correct or chand sabahi
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com